مهربان ترین خورشید

به نظرمن از بزرگترین نعمتها و الطاف خدایی داشتن رفیقی مهربان، همراز و راهنمایی دلسوز است.

یک همرازی که بتوانی جزئی ترین و خصوصی ترین حرفهایت را به او بزنی، بی آنکه ترس این را داشته باشی که مبادا، روزی جایی دیگر حرف و حدیث خودت را بشنوی

بی آنکه بترسی، نگاه رفیقت  تغییر کند و محبت میانتان پایین و بالا شود 

بی آنکه بترسی، رفیقت خسته شود از آمدنهای مکرر تو 

از حرف زدنهای پیاپیت 

از دردهای تمام نشدنی ات 

از بزرگ نشدنت 

از رشد نکردنت 

از اینکه یک مسئله ی ساده را هی برایش بپیچانی، بزرگش کنی و راه حل های ساده بخواهی

و وقتی که راه درست را پیش پایت گذاشت، عمل نکنی و کاری را بکنی که دلت خواسته و گند بزنی به زندگی ات 

و باز دوباره 

دوباره   

دوباره برگردی، به او 

با قلبی رنجورتر، دلی شکسته تر و پشیمان تر 

برگردی و دل خراب  و زندگی ای خراب تر و بهم ریخته تر را تحویلش بدهی و طلبکارانه بگویی  درستش کن، بهتر از روز اول، جوری که هیچ، کم وکسری نداشته باشد 

او هم با مهربانی در آغوش بگیردت و بی آنکه به رویت بیاورد که خودت خراب کردی، که خودت راه اشتباه را رفتی، دوباره  با صبوری تمام تو را بشنود و درست کند تمام نادرست تو را.. 

و وقتی که خوب شرمنده شدی و عهد کردی که  دیگر تا سرعقل نیامدی، تا خوب نشدی، تا وقتی که به حرفهایش عمل نکردی، پا در حریمش نگذاری، 

 میبینی که نمیشود،نمیگذارد 

 زمین و زمان رامیچرخاند  

 تا تو باز چشمت به گنبد مینایی اش بیفتد و دلت بلرزد 

تا تو باز خودت را محصور در حریم حرم امنش بیابی و آرام شوی

و بشنوی، فریادی را که سالیان سال این سلاله کریم، تکرار میکنند " هر که هستید و  در هر حالی هستید روی از ما بر نگردانید"

 

 و بعد شهادت بدهی که اول و آخر تمام خوبی ها شمایید......

 

پ.ن:عیدتون مبارک