دوست داشتنی ترین دیوان حافظ ام را بر میدارم
همانی که هنوز به بوی "تو" آغشته است
حمدی میخوانم
و به یاد یلداهای بی شماری که پشت سر گذاشتیم، "حسن ختامی" می خواهم از حافظ .
دوست دارم از آن غزلهای گل و بلبلش بیاید، از همانهایی که میگوید ایام به کام است و اتفاق خاصی نیفتاده و چیز مهمی نیست و بهترم خواهد شد و بعد هم به قول ما امروزی ها بهترین ها را برای معشوق آرزو میکند و بوس بوس بوس....
اما زرنگ تر از این حرفهاست، اهل نقاب زدن هم نیست، حرف دل را میزند مثل همیشه:
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت