من- سر ظهر- بوفه دانشگاه- منتظر آماده شدن ساندویچ
چند دقیقه بعد
.
آقای فروشنده (با صدای بلند): چیز برگررررر.....
من -رو بروی آقای فروشنده منتظر دریافت غذا
آقای فروشنده (کاملا جدی): شما چیز برگرید؟
من ...
من چیزبرگرم؟؟؟؟